در تلاش برای درک علت اصلی تصمیمگیری ضعیف، محققان به دادههای بازخوردی 360 بیش از 50000 رهبر نگاه کردند و رفتار کسانی را که تصور میشد تصمیمهای ضعیف میگیرند با افرادی که تصور میشود بسیار خوب هستند مقایسه کردند. با بررسی دادها بیشترین تفاوت آماری را بین بهترین و بدترین تصمیم گیرندگان شناسایی کردند. 9 عامل به عنوان رایج ترین مسیرها برای تصمیم گیری ضعیف ظاهر شدند. در اینجا آنها به ترتیب از بیشترین تا کم اهمیت ترین هستند.
این بهعنوان شکست در بررسی حقایق، ابتکار عمل، تأیید مفروضات یا جمعآوری اطلاعات اضافی نشان داده شد. اساساً چنین افرادی در کارشان شلخته بودند و نمی خواستند خودشان را کنار بگذارند. آنها بر تجربه گذشته تکیه کردند و انتظار داشتند نتایج صرفاً برون یابی گذشته باشد.
در نظر گرفتن مداوم احتمال وقوع رویدادهای منفی در زندگی ما دلسرد کننده است. بنابراین اکثر مردم تصور می کنند که بدترین اتفاق نخواهد افتاد. متأسفانه، اتفاقات بد نسبتاً زیاد اتفاق می افتد. مردم می میرند، طلاق می گیرند و تصادف می کنند. بازارها سقوط می کنند، قیمت مسکن پایین می آید و دوستان قابل اعتماد نیستند. تحقیقات بسیار خوبی وجود دارد که نشان میدهد اگر افراد صرفاً وقت بگذارند و آنچه ممکن است اشتباه پیش بیاید، در نظر بگیرند. در واقع در پیشبینی مشکلات بسیار خوب هستند. اما بسیاری از مردم آنقدر در مورد تصمیمی که می گیرند هیجان زده می شوند که هرگز برای انجام این کار ساده وقت نمی گذارند.
در انتهای دیگر مقیاس، زمانی که با یک تصمیم پیچیده که مبتنی بر دادهها در حال تغییر است، مواجه میشوید. ادامه مطالعه دادهها، درخواست یک گزارش دیگر یا انجام یک تحلیل دیگر قبل از تصمیمگیری آسان است. زمانی که گزارشها و تحلیلها بسیار بیشتر از حد انتظار طول میکشد. تصمیمگیرندگان ضعیف تأخیر میکنند و فرصت از دست میرود. نگاه کردن به داده ها، در نظر گرفتن مسئولانه عواقب و سپس حرکت به جلو، شجاعت می خواهد. اغلب اوقات بلاتکلیفی بدتر از تصمیم گیری اشتباه است. کسانی که بیشتر از ترس فلج می شوند، کسانی هستند که معتقدند یک اشتباه شغل آنها را خراب می کند و بنابراین از هر خطری اجتناب می کنند.
برخی از افراد تصمیمات ضعیفی می گیرند زیرا از همان داده ها یا فرآیندهای قدیمی استفاده می کنند که همیشه دارند. چنین افرادی به رویکردهایی که در گذشته کارآمد بوده عادت می کنند و تمایل دارند به دنبال رویکردهایی نباشند که بهتر عمل کنند. شیطانی که می شناسند بهتر است. اما اغلب اوقات، زمانی که تصمیمی اشتباه می شود، به این دلیل است که فرآیند تصمیم گیری بر فرضیاتی استوار است که دیگر درست نیستند. تصمیم گیرندگان ضعیف در هنگام به کارگیری موارد آزمایش شده و درست، این مفروضات پایه را در نظر نمی گیرند.
گاهی اوقات تصمیمات بد ناشی از عدم اتصال مشکل به استراتژی کلی است. در غیاب یک استراتژی روشن که زمینه را فراهم می کند، بسیاری از راه حل ها منطقی به نظر می رسند. زمانی که راهحلهای بهتر با یک استراتژی روشن پیوند محکمی داشته باشند، به سرعت شروع به بالا رفتن میکنند.
بعضی از تصمیمات هرگز گرفته نمی شوند زیرا یک نفر منتظر دیگری است. آن هم به نوبه خود منتظر تصمیم یا نظر شخص دیگری است. تصمیم گیرندگان مؤثر راهی برای عمل مستقل در مواقع لزوم پیدا می کنند.
برخی از این رهبران منتظر نظرات هستند زیرا اقداماتی را برای دریافت به موقع آن انجام ندادهاند یا روابطی را ایجاد نکردهاند که به آنها امکان میدهد در مواقع نیاز از تخصص افراد دیگر استفاده کنند. تمام تحقیقات ما (و بسیاری از تحقیقات دیگر) در مورد تصمیمگیری مؤثر تشخیص میدهند که مشارکت دیگران با دانش، تجربه و تخصص مرتبط، کیفیت تصمیم را بهبود میبخشد. این خبری نیست. پس سوال اینجاست که چرا. گاهی اوقات افراد فاقد مهارت های شبکه سازی لازم برای دسترسی به اطلاعات مناسب هستند. در مواقع دیگر، ما دریافتیم، مردم دیگران را درگیر نمیکنند، زیرا آنها اعتبار یک تصمیم را میخواهند. متأسفانه آنها نیز مقصر تصمیمات بد می شوند.
امروزه سازمان ها بسیار پیچیده هستند و حتی بهترین رهبران نیز عمق فنی کافی برای درک کامل مسائل چند وجهی را ندارند. اما زمانی که تصمیم گیرندگان بدون هیچ دیدگاهی از خود بر دانش و تخصص دیگران تکیه می کنند، در ادغام این اطلاعات برای تصمیم گیری موثر مشکل دارند. و زمانی که حتی فاقد دانش و تخصص اولیه هستند، راهی برای تشخیص درخشان یا وحشتناک بودن یک تصمیم ندارند. ما همچنان متوجه می شویم که بهترین مدیران دارای تخصص عمیق هستند. و زمانی که هنوز عمق فنی لازم برای درک پیامدهای تصمیماتی که با آن روبرو هستند را ندارند، پیدا کردن استعدادهای مورد نیاز برای کمک به آنها را به کار خود میدانند.
برخی از تصمیمات خوب به تصمیمات بد تبدیل می شوند زیرا مردم آنها را درک نمی کنند – یا حتی درباره آنها نمی دانند. انتقال یک تصمیم، منطقی و پیامدهای آن، برای اجرای موفقیت آمیز یک تصمیم بسیار مهم است.
انتظار طولانی برای نظر دیگران عدم دریافت ورودی مناسب در زمان مناسب. ناتوانی در درک آن ورودی از طریق مهارت های ناکافی. عدم توانایی در درک زمانی که چیزی که در گذشته کار می کرد اکنون کار نمی کند. عدم پیش بینی در دانستن زمان تصمیم گیری بدون اطلاعات صحیح و زمان انتظار برای مشاوره بیشتر. جای تعجب نیست که افراد خوب تصمیمات بدی می گیرند. مسیر تصمیمگیری خوب باریک است و راه مستقیمی ندارد. اما در نظر گرفتن این مشکلات می تواند هر رهبر را به تصمیم گیرنده موثرتری تبدیل کند.