همه ما دوست داریم که در زندگی بتوانیم کارهایمان را با حداکثر بهرهوری و نتیجه به پایان برسانیم؛ چون میدانیم که نتایج عالی گیرمان میآید. به عبارتی دوست داریم که تخم مرغهای طلایی بیشتری کسب کنیم و به دنبال آن هستیم. وقتی به این موضوع میاندیشم به بحث کارایی میرسم. چقدر کارا هستیم؟ کارها را تا چه اندازه با کارایی عالی انجام میدهیم؟ واقعا کارایی یعنی چی؟ اصلا مفهوم کارایی چیه؟ چه کاری بکنیم کارا هستیم؟
کارایی از دیدگاه افراد مختلف تعریف متفاوتی دارد. تعریف جامعی که در این زمینه وجود دارد اینه که تقسیم خروجی بر درونداد می شود کارایی. هر چی این نسبت بزرگتر باشد پس کارایی بیشتر است. سوال اصلی که مطرح میشود این است که ما باید چه استنباطی از این قانون داشته باشیم و برای خودمان کارایی را تعریف کنیم؟درک درست از این موضوع، باعث میشود تا شما بفهمید راز پیشرفتتان چیست؟ جنگ در بحث کارایی بر درک تولید و قابلیت تولید است. همین که این موضوع رو درک کنید، دیگر همه چیز تمام میشود. برای درک بهتر این موضوع داستان زیر را با هم تحلیل میکنیم.
” کشاورزی بود که مرغی داشت یک روز صبح که از خواب پا شد و برای برداشتن تخممرغ به سمت انباری روانه شد. با صحنهای شگفتانگیز روبرو شد. به جای یک تخممرغ معمولی، تخم مرغ طلایی وجود داشت. این صحنه را باور نمیکرد. فردای آن روز که آمد بازهم با همین صحنه روبرو شد و این ماجرا به دفعات تکرار شد. پیرمرد با فروختن این تخم مرغها به هر آن چه که میخواست رسید. پس مدتی دلش هوای تخممرغ بیشتر کرد و ناگهان به انباری رفت و مرغ را گرفت و کشت و شکمش رو باز کرد به سودای اینکه تخم مرغ بیشتری بدست بیارد اما هیچی نیافت. دیگر دیر شده بود نه از مرغ خبری بود و نه از تخم مرغ!!!”
این داستان معروف خیلی جاها تعریف شده است و احتمالا شما هم آن را شنیدهاید. اما این داستان به بحث کارایی چه ارتباطی دارد. بگذارید این موضوع را از نگاه دیگر بررسی کنیم:
در این داستان قابلیت تولید یک واحد تولید است. یعنی این مرغ به ازای آن چیزهایی که دریافت می کنه، یک عدد تخم مرغ در روز بیشتر نمی تونه بزاره و می توان گفت که کارایی یک واحد است. حال این پیرمرد هوس تخم مرغ بیشتر کرده است و برای آن سریع سراغ کشتن مرغ می رود ؟!! برای آن که بتوانیم کارایی را ببریم بالا باید چه کار کنیم؟ می توانیم قابلیت تولید مرغ را ببریم بالا یعنی مواد و فراورده هایی را به ش بدهیم که قدرت تولید تولید تخم مرغ را در او بالا ببرد و در نتیجه تعداد تخم مرغ ها افزایش یابد.
حالا به اصل موضوع برمی گردیم. با توجه به آن چه توضیح دادم در بحث کارایی باید دو آیتم تولید و قابلیت تولید را مد نظر داشته باشیم. خوب اگر این مثال را برای شخص بکار ببریم اینطور می شود: آن چه من می توانم انجام دهم می شود تولید و آنچه من یاد دارم می شود قابلیت تولید. یعنی چی؟؟؟
من می توانم در روز ۴۰ تماس تلفنی برقرار کنم و یک رویه مشخص رو یاد دارم که نتیجه می شود ۱۰ واحد فروش منجر می شود. به عبارتی کارایی من برای برابر ۲۵ درصد است. حال می خواهم کارایی خودم را افزایش دهم. می توانم به همان روش قدیمی روی خودم فشار بیاورم و سعی کنم اعداد را بهبود دهم. اما اگر بخواهم به صورت حرفه ای این کار بکنم باید به چند موضوع دقت کنم:
- آیا مهارت های من در برای برقراری تماس تلفنی کافی است؟
- نباید چیزی جدید یاد بگیرم؟
به عبارتی ابتدا قابلیت تولید را بررسی می کنم و که آیا من با این چیزهایی که دارم می توان کارایی بهتری ایجاد کنم؟ اگر نیاز به چیزی دارم که قابلیت تولید مرا افزایش دهد به سراغ آن می روم و سپس سعی می کنم با آن چه یاد گرفته ام تعداد فروش موفق ام را افزایش دهم و در نتیجه کارایی ام افزایش می یابد.
پس برای آن که کارایی را بهبود دهیم باید المان های آن را شناسایی و تقویت کنیم تا بتوانیم به خواسته مان برسیم.